دخترا دیشب اینا رفتن روستا.من مخالف بودم ولی آبجی گفت کار دارم اگر میشه بیان که نی نی تنها نمونه.همسر هم گفت گناه دارن دوست دارن برن و این مدت تو قرنطینه و کلاس مجازی اذیت شدن و دیگه اجازه دادیم برن.البته کلاساشون که به همون روال قبل هست و همه ی کتاباشونو با خودشون بردن.دیروز مدام سروصدا می کردن و جیغ شون خونه رو برداشته بود الان که نیستن واقعا جاشون خالیه و دلم تنگشونه.گاهی هم از سکوت زیاد میزنه به سرم.گاهی فکر می کنم از پایین یه صدایی میاد لاگوت می کنم و میرم نگا می کنم و برمی گردم و دوباره یه مدت بعد همین اتفاق تکرار میشه. حالا قدر بچه ها رو بیشتر می دونم:)))

 

 

عادل سنجش مکالمه هامونو گذاشته بود تو آفیس.چک کردم از همه ی اون 12-13 تا مکالمه بیشترشون 100درصد اوکی بودم.عادل اسمش امیر رضاس.یکبار که رفته بودم شرکت داشت حرف میزد بهش گفتم چقدر صدات آشناست.گفت همه بهم میگن صدات شبیه عادل فردوسی پوره گفتم وای آره راست میگی خیلی شبیه و از اون موقع شد عادل :) 

یه چیزی که در مورد من وجود داره اینه که همیشه بیشتر با آقایون رابطه ی خوبی دارم تا خانوما.خانوما همیشه حس های بدشون نسبت بهم بیشتر بوده و همین باعث شده همیشه با آقایون راحت تر باشم.البته تو فضای مجازی برعکس بوده همیشه خانوما عزیزتر بودن:))

 

 

همسر دیشب گفته بود هوس قرمه سبزی کرده.حالا که شیفت مختصر و مفید امروزم تموم شد برم یه قرمه سبزی خوشمزه درست کنم:)

 

 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها